احسنت بر این بیان شیوا ودلنشین
قلم در بند فکر است
آفتاب زاگرس؛بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ « ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ؛ سوگند به قلم و آنچه نویسد. » خداوند به آفریده ی خود یعنی قلم سوگند یاد می کند و بعد «الَّذی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ؛ آن که با قلم آموخت. » خود را این چنین معرفی می کند همین کلام پرودگار کافی ست تا ارج
آفتاب زاگرس؛بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ « ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ؛ سوگند به قلم و آنچه نویسد. » خداوند به آفریده ی خود یعنی قلم سوگند یاد می کند و بعد «الَّذی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ؛ آن که با قلم آموخت. » خود را این چنین معرفی می کند همین کلام پرودگار کافی ست تا ارج و منزلت قلم بر همگان نمایان شود.
چون قلم اندر نوشتن می شتافت
چون به عشق آمد قلم بر خود شکافت
مولانا
در این روزهای تبدار و ناخواسته گرم و تاریک تیرماه، امروز را روز قلم نامیدهاند.
قلم چگونه روزی را برای خودش مبارک بداند که خود عین بردگی است؟
قلم آن جوری میرقصد که میرقصانندش.
آن چیزی را نقش میزند که فرمانش میدهند. گاهی نامهی عاشقانهای مینویسد.
گاهی امضای پای حکم طلاقی میشود. شاید حکم اعدامی را لغو کند، یا فرمان شروع جنگی را ابلاغ کند.
شاید هم بنویسد و بنویسد و بشود کتابی ماندگار برای سالها، شعری پر از احساس، کتیبهای پر از افتخار.
قلم دربند فکر است، بردهی اندیشه است.
قلم مینویسد آنچه را که باید بنویسد، بی آنکه «باید نوشته اش» را بداند یا بخواهد.
در روز قلم، روزی به نام اندیشه را مبارک بخواهیم.
روز مبارک دانستن اندیشههای پاک، مهربان، عاشق، بلندپرواز که هیچ قلمی را به نوشتن از بخل و بدی و جهل و کینه اجبار نمیکنند.
چون سخن در وصف این حالت رسید
هم قلم بشکست و هم کاغذ درید.
مولانا
“نوشتن با زندگی چه می کند؟”
گاهی مینویسی برای این که دردی رو از خودت بیرون بندازی. گاهی مینویسی که چیزی رو حفظ کنی. گاهی مینویسی برای این که بفهمی چه اتفاقی افتاده و دنیای آشفتهی درونت رو دوباره بچینی. گاهی مینویسی برای این که قاعدهای رو بشکنی و از چهارچوبهایی که اسیرت کردن آزاد بشی. گاهی مینویسی برای این که توی گوشهی دنجی از کلمات پناه بگیری یا به دردهات بخندی. نوشتن گاهی مثل پوست آدم میشه باهاش سردی آب دریا، یا گرمای آغوشی رو لمس میکنی. گاهی مرزی میشه که باهاش از هویت فردیت دفاع میکنی. گاهی به خودت نگاه میکنی، گاهی با دیگران حرف میزنی یا اعماق قلب یه آدم دیگه رو باهاش درک میکنی… ولی شاید مهمترین کار نوشتن این باشه که باهاش از تضادهای دردناک زندگی عبور کنیم و به سطح عمیق تری از لذت وجود برسیم. این چیزی است که سر راه هر کسی مینشیند و شاید جز نوشتن راهی برای عبور ازش نباشه.
قلم بتراشم از هر استخوانم
مرکب گیرم از خون رگانم!
باباطاهر
“۱۴تیرما روز قلم بر صاحبان اندیشه های پویا و مستقل و بدون وابستگی مبارک باد”
(امیرحسین جودان دانشجوی کارشناسی علوم اجتماعی)
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 1 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۱