تاریخ انتشار : پنجشنبه 19 خرداد 1401 - 22:50
1324 بازدید
کد خبر : 1467

مرده آنست که نامش به نکویی نبرند

مرده آنست که نامش به نکویی نبرند

آفتاب زاگرس، زمانی هست که رغبتی به نوشتن ندارم اما حیفم شد که در باره آنچه از مرحوم دعایی چه در پیشین و چه در پس از درگذشت ایشان خوانده ام ننویسم عطار نیشابوری در باره شبلی نوشته است: وی در ابتدای حال امیر دماوند بود از بغداد او را نامه ای رسید . او

آفتاب زاگرس، زمانی هست که رغبتی به نوشتن ندارم اما حیفم شد که در باره آنچه از مرحوم دعایی چه در پیشین و چه در پس از درگذشت ایشان خوانده ام ننویسم

عطار نیشابوری در باره شبلی نوشته است: وی در ابتدای حال امیر دماوند بود از بغداد او را نامه ای رسید . او با جمعی به نزد حضرت خلیفه رفتند . خلیفه او را خلعتی داد و شبلی را عطسه ای آمد و با آستین جامه خلعت ، دهن و بینی پاک کرد . چون به خلیفه گفتند ، خلیفه دستور داد خلعتش گرفتند …. و از امارات عزلش کردند . شبلی متنبه شد …. پس نزد خلیفه رفت و گفتگویی در باره خلعت مخلوق و خلعت خالق کرد که از دوستی و معرفت خود به او داده است و باید قدر آن را بداند و در خدمت مخلوق آن را دستمال و آلوده نکند…..حکایت فضیلت و شرافت مرحوم دعایی در این دنیا بود
همین چند روز پیش بود که مرحوم سید محمود دعایی از دنیا رفتند
از دنیایی که کمتر کسی در گذر از آن توانا به خویشتنداری از هوای نفس خود است
مرحوم دعایی را کمتر کسی از نسلهای نو می شناخت
و هر آنچه را در باره زوایای زندگی و اخلاقی وی چه پیش از مرگ در سالهای گذشته و یا این چند روز پس از مرگ ایشان خوانده ام غالبا به قلم و یا از زبان کسانی بود که با ایشان مراودت داشته اند
و پیش از رحلت وی گاهی دلم هوای این را میکرد که آیا زیارت این انسان برای من میسر نمی شود؟ اما این دیدار حاصل نشد که نشد تا اینکه چند روز پیش خبر عروج ملکوتی ایشان را در رسانه ها خوانده ام. خداوند وی را در آنسوی سرنوشت ، شفیع ما قرار دهد همچنانچه در این دنیا همه را به دیده انسانی می نگریست و چندان در بند خط کشیهای مرسوم نبود و نماز میت هر انسانی با هر اندیشه ای را که به رحمت ایزدی رفته بود می خواند و با اخلاق( مدارا محور) خویش ، همه را مجذوب شخصیت محبوب خویش می کرد
یکی از آن افراد که سالها با ایشان مراودت داشتند حاج فریبرز خوب نژاد ، زاده شهرستان بهمئی است که هشت سال در اسارت رژیم بعث بودند
پس از رحلت مرحوم سید ایشان برای من پیامی گذاشتند با این محتوی : که شاید بیست و چهار یا پنج سال پیش در باب چاپ و نشر مطلبی برای برگزاری سمیناری به دفتر روزنامه اطلاعات تماس گرفتم و پس از تماس کسی گوشی را برداشت
پس از سلام عرض کردم با فلان واحد روزنامه کار دارم
آن پشت خطی عرض کردند من دعایی هستم بفرمایید
به همین سادگی و بدون تکلف
ایشان گفتند در مخیله من رخنه نمی کرد که آن کسی که پشت خط هست سید محمود دعایی هست و گمان کردم دعایی دیگری هست.
آنگاه پس از اینکه دوباره عذر خواهی کردم و گفتم با فلان واحد روزنامه کار دارم
ایشان عرض کردند من دعایی هستم خود در خدمت شما هستم .. پس از احوالپرسی متوجه شدم که ایشان آقای دعایی مسئول روزنامه اطلاعات هستند
و با کلامی و گفتاری دلنشین خواسته من را پذیرفتند
بهر حال آقای خوب نژاد گفتند من به اداره ایشان رفتم و آنچه را دیدم باور کردنی نبود
دفتر آقاسید در اتاقی کوچک در کناری درب ورودی بدون تشریفات بود بدون اینکه کسی آنجا رفت و آمدها را کنترل کند و فضایی عادی و دلنشین بر آن محیط حاکم بود
وی گفتند که پس از دیدار و توصیه به انجام کار من بعدا خودم را معرفی کردم و آن مرد خدا پیشانیم را بوسید و مرا محبت بسیار کردند و تا درب بیرونی من را بدرقه کردند
و این رابطه ادامه داشت تا همین چند سال پیش که سمیناری داشتیم و از تعدادی من جمله مرحوم دعایی دعوت کردیم . بعد از شروع سمینار بهم اطلاع دادند که آقای دعایی تشریف آوردند و آن آخر نشستند
من خدمت ایشان رسیدم و پس از اظهار ارادت و ادب پیشنهاد کردم که صف اول تشریف بیاورند اما ایشان تشکر کردند و نپذیرفتند و من را بوسیدند و همان جا نشستند
آری ، نویسندگان دردمند نوشتند آنچه شایسته آن انسان جلیل القدر بود
اکنون می خواهم بگویم همانطور که تعداد کثیری از اصحاب قلم نوشتند
کمتر کسی از مدیران مملکت را پس از انقلاب خواهی یافت که از قبل صدارت خویش از زخارف دنیا نیاندوخته باشند و قصری را برای خود بنا ننموده باشند
اما مرحوم دعایی بیش از یک دهه پیش از انقلاب آن سرنوشت را در کشور عراق داشتند و پس از آن هم هیچ اندوخته ای از انقلاب در توبره خویش نکردند
و حتی حق خویش را هم پس دادند و با اندک شهریه طلبگی خویش زندگی را بپایان رساندند . در نظر اهل معرفت این کجا و آن کجا …. و همین امر باعث گردید که آدمهای فهیم و صاحبان معرفت در باره آن بنویسند … و خاکستر از روی این در گرانبها بزدایند
در پایان
آیا آنهایی که اکنون بر اریکه صدارتند به این می اندیشند که پس از مرگ آنها دردمندان و صاحبان قلم اینچنین در باره آنها بنویسند .. نمی دانم باید روزگار را سپری کرد و در انتظار سرنوشتها و قضاوتها نشست

حبیب جهان آرا

۱۹خرداد۱۴۰۱

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

نمایش مجوز رسمی ارشاد اسلامی

فرهنگی

اخبار سیاسی

ای رسانه

Parse error: syntax error, unexpected end of file in /home/aftabzag/public_html/wp-content/themes/bamdad/footer.php on line 122